اقا ما پارسال با یه اکیپ کاری رفتیم وان ترکیه خدا روز بد نیاره براتون این وسط گروه ما و گروه رقیب باهم خوب شدن و اینستاهای همو گرفتن
تو این بین از اون تایم تا همین دیشب یکیشون خیلی پیگیری میکرد به اینو اون از گروه ما که از خانم فلانی ( ک من بی زبون باشه) خوشش اومده و از عشق اتشینش میگفت و...(زارتتتتتتت)
شروع کرده بود پیام دادن منم یه موردی ک دارم ترس از شکستن دل بقیه و... دارم چون خیلی ترسوندنم خانواده یه طورایی وسواس دارم
خلاصه ک تو این مدت یا جواب نمیدادم یا خیلی سنگین جواب میدادم یا میگفت فلانی خودتو خسته نکن من جوابم نه (حسم میگفت مث مردا متاهله اما تو پیجش چیزی نداشت به همه گروه ماهم گفته بود متارکه کرده) و از این بابت از خودم راضیم تا اینجاش
خلاصه گذشت گذشت هی میگفت خدایا من به این علاقه ندارم تورو خدا یه نشونه بفرست که این اون ادم اصلیه نیست (چون خودشو پیگیر نشون میداد میترسیدم این باشه چوناینم نه ریخت داشت نه قیافه نه شخصیت قابل توجه اونایی ک میگن با زشتا ازدواج کنید برا خودتون میمونن )