وقتی خونس هی دعوامون میشه گریه زاری ۱ سالو ۹ ماهشه میره جایی تنها بغض میکنم امروز با خانوادم رفت شهرستان شب قراره بریم بیاریمش بغض کردم نمیدونم چرا اینجوری شدم ن طاقت یسره باهم موندن هست ن ندیدنش حس عذاب وجدان دارم چرا گذاشتم بره شوهرم ب شوخی گفت بزار بمونه فردا میرم میارمش. پشت بند حرفش نتونستم گریمو نگه دارم گفتم نه حتما شب بیا🥲اسباب بازیاش هنوز پخشه
خیلی کوچیکه برای تنها فرستادن
چون به بچه یکسال و ۹ ماهه گیر بیخود میدی، ۷ سالال باید بذاری بچه بازی کنه شیطنت کنه انم پسر بچه وگرنه تبعاتش در بزرگسالی خودش نشون میده
همچین گفتی دعوامون میشه فکرکردم ۹سال ویک ماهشه
نه ۱سال ونه ماه
چرا دعواش میکنی مامان جان اخه همین یدونه رو داری
با بچه دعوات میشه؟؟؟؟
دیگه مادری همینه عزیزم همیشه دلتنگی همیشه عذاب وجدان همه چی باهم قاطی میشه گاهی عصبانی
من برعکسم دخترم میره خونه مامانم
من مث لش میفتم میخوابمممممم انقدم خوشه😂
همه مون همینیم ناراحت نباش
وا اخه بچه ۱ ساله
منم همینم صبح تا شب دعوا داریم ولی من طاقت دوری شو ندارم به شب تنها خونه مامانم موند تا صبح نخوابیدم
من فکر کردم یه ۲۰ سالشه این که خیلی کوچیکه
عزیزم تازه اولش هست پسر من ده سالش هست ولی دائم چسبیده بهم
من دوتا دارم دخترم 8سالش پسر 4سال آرزو به دل موندم خونم یساعت ریخت پاش نباشه،بسک میدون داد فریاد کردن ناراحتی اعصاب گرفتم
چه دعوایی با بچه یساله😂❤️؟؟؟
اون بچست
باید باهاش مدارا کرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
