سلام بچه ها همشو از قبل تایپ کردم که قطره چکونی نشه بلخشید طولانی شد با جزییات نوشتم. دیشب همسره خواهرشوهر گرامی تصادف کرده بود و بیمارستان بود و ظاهرا حالش بد بود منم جوگیر شدم😐که برم بهش سر بزنم با داداشم رفتم اخه همسرم همون سرشب رفت و منو برد خونه مامانم. چشمتون روز بد نبینه ساعت ۱۲ شب درب بیمارستان همینکه از ماشین پیاده شدم روی اسفالت بشدت خوردم زمین😢اولش رو شکمم بعدش رو کتف و دست راستم. کلی جمعیت دورم جمع شد منم گریه میکردم خلاصه رفتم زایشگاه که فقط یه نوار قلب از بچه بگیرن خیالم راحت شه گفتن باید بستری بشی احتمالا زایمان کنی😢😢منم که نه دردی داشتم نه لکه ای چیزی بزور قبول کردم بستری بشم بازم خلاصه کنم رفتم زایشکاه و تختم رو آماده کردن همینکه وارد اتاق شدم تخت کناریم کیسه آبش ترکید و سر بچه اومد بیرون😢😢😢و من تا آخرش شاهد زور زدن و زایمان و خارج شدن جفت و برش و بخیه پرینه بودم
اووووووه.خدای من.خدانکنه من تو همچین شرایطی گیر کنم.اخه اون زنه نمیدونست باید تمیزکاری کنه؟😒اولاش ک ...
اصلا براش مهم نبود درداش از دو روز قبل شروع شده بود خدایی خیلی کثیف بود من دردام که شروع شدن قشنگ دوش گرفتم موهامو سشوار کشیدم یه آرایش کوچیک کردم رفتم ماماهه به قیافم نگا کرد گفت خانوم از کجا فهمیدی داری زایمان میکنی برو خونت یه هفته مونده بعدا گفت محض احتیاط معاینه کنم گفت وااااای 6سانت بازه چرا اینق ریلکسی الان باید بستری شی
نه بستری نکردم خودمو بیممون تموم شده بود با شوهرم رفتیم گرفتیم یه ساعت طول کشید مامانم قبل من بیمارستان بود بابام بیشتر از من استرس داشت ساعت هفتونیم بستری شدم فقط مشکلی که داشتم بدون بی حسی بخیه زدن برام اونش منو کشت ولی در کل زایمانای عالیی داشتم
چه دل و جراتی داشتی با ۶ سانت رفتی دنبال بیمه. افرین
آره بدون بیمه یک و هشتصد هزینش بود با بیمه 250زیاد بودخدایی دلم نیومد این پولو بدم تازشم من تو ماشین موندم شوهرم با تاکسی برگشت خونه شناسناممو نبرده بودم تنها موندم کندی کرش بازی کردن تا اومد