سلام بچه ها همشو از قبل تایپ کردم که قطره چکونی نشه بلخشید طولانی شد با جزییات نوشتم. دیشب همسره خواهرشوهر گرامی تصادف کرده بود و بیمارستان بود و ظاهرا حالش بد بود منم جوگیر شدم😐که برم بهش سر بزنم با داداشم رفتم اخه همسرم همون سرشب رفت و منو برد خونه مامانم. چشمتون روز بد نبینه ساعت ۱۲ شب درب بیمارستان همینکه از ماشین پیاده شدم روی اسفالت بشدت خوردم زمین😢اولش رو شکمم بعدش رو کتف و دست راستم. کلی جمعیت دورم جمع شد منم گریه میکردم خلاصه رفتم زایشگاه که فقط یه نوار قلب از بچه بگیرن خیالم راحت شه گفتن باید بستری بشی احتمالا زایمان کنی😢😢منم که نه دردی داشتم نه لکه ای چیزی بزور قبول کردم بستری بشم بازم خلاصه کنم رفتم زایشکاه و تختم رو آماده کردن همینکه وارد اتاق شدم تخت کناریم کیسه آبش ترکید و سر بچه اومد بیرون😢😢😢و من تا آخرش شاهد زور زدن و زایمان و خارج شدن جفت و برش و بخیه پرینه بودم