اول که از سرکار میاد از لحظه اول که وارد خونه میشه میرم پیشوازش
لباس عوض میکنه میاد ناهارم کنار هم میخوریم
یکم حرف میزنیم حین ناهار خوردن
اون میره جلو تلویزیون یا تو اتاق
من آشپز خونه رو مرتب میکنم
تو این فاصله نیستم پیشش
بعدِ کارام چایی میبرم یکم از اتفاقاتِ محل کار میگه منم هیچی نمیفهمما ولی هی سرتکون میدم
دیگه بعد چایی میره تو دل پرونده ها تا شب موقع شام
این مابین یه میوه شاید ببرم براش
وگرنه منم درس میخونم و به کارای خودم میرسم
شام و بعدشم که باز کنار همیم
این روتین کلیه