2777
2789

میخوام سرمو بذارم بمیرم

درد روحی وحشتناکی دارم 

هیچ دوستی ندارم باهاش درد دل کنم 

خانوادمم درکم نمیکنن 


با یکی هم تازگیا اشنا شدم ولی همش سرکاره 

در روز کلا ۴ ساعت کمتر صحبت میکنیم 


منم واقعا اهل رابطه نیستم 

چون گفت قصدم جدیه و کلی اصرار کرد قبول کردم 

به نظرتون فردا باهاش در میون بذارم ؟ 

چی بگم چی نگم چطور بیان کنم کمکککک


من هفته پیش پی ام اس بودم با همسایه ها با بچه هام همش دعوا داشتم 

وای متنفرم از پری

امروزم میخواستم نماز بخونم پری شدم انقدر گریه کردم شوهرم اومد چشمامو دید ناراحت شد. بعد بهش دلیلشو گفتم فهمید چیزی نیست

خدا خودش ببخشه منو اصلا دست خودم نیست

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بنظرم بیخیالش شو چون تو مثل من شوهری هستی 

من اینهمه مدت اجازه ندادم بدون هم یک روزم جایی باشه مگه اینکه کاری بوده اونم نه کنارش رفیق بازی باشه

من با اینچیزا مشکل دارم چون خودم اهلش نبودم تا بحال

ولی این پسر بنظر نمیاد اینطور باشه اگ خجستست زیر بار نمیره الکی خودتو درگیرش نکن یا اتمام حجت کن

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»

منظورت اينه برات وقت نميذاره؟ اوف اين تازه اول ماجرا برات وقت نميذاره يكم پيش بره ك بدتر تو ك رو اين مسعله حساسي يكي پيدا كن ك برات وقت بذاره و توجه نشون بده متنفرم از كسايي ك همه چيزو بايد بهشون ياد بدي وقت اضافي داري مگه

گر نكوبي شيشه غم را به سنگ🌺 هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ

بعضی چیزها برا ادم تو زندگی اولویته

چیزژ که ممکنه تو رو عذاب بده و زندگیتو مختل کنه ممکنه برای یکی دیگه شوخی باشه و روزمرگی

یکیش همین رفیق بازی ک من ازش بیزارم ولی خیلیا مشکل ندارن

اون چیزایی ک واقعا برات مهمه بشین فکر کن مشخص کن بی تارف بگو فلان چیز خط قرمز منه نمیتونی خوش اومدی

اینو مثال زدم ممکنه هر چیزی باشه بسته به سلیقت

ولی مهم اینه ک اصلا کوتاه نیای 

اگر از الان شل بگیری تا اخر سوارت میشه

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
منظورت اينه برات وقت نميذاره؟ اوف اين تازه اول ماجرا برات وقت نميذاره يكم پيش بره ك بدتر تو ك رو اين ...

میگه باید برا ایندمون تلاش کنم 

نمیخوام بدون هیچی ازدواج کنیم 

همش سرکاره تلفنی و پیام باهاش در ارتباطم 


راه حلی برا منو اون آقا داری ؟ چیکار کنم عاقلانه اس چجور بیان کنم

الان که هر تصمیمی بگیرید تحت تاثیر هورمون هست

بزار برای بعدش ولی خیلی راحت بگو من برای دوستی با کسی آشنا نمیشم و باید خانواده ها در جریان باشند اونم اگر هدفش سو استفاده باشه با یه بهونه سعی می‌کنه توجیه کنه ولی اگر نیتش خیر باشه قبول می‌کنه و خیلی راحت میتونی بشناسیش

الان که هر تصمیمی بگیرید تحت تاثیر هورمون هستبزار برای بعدش ولی خیلی راحت بگو من برای دوستی با کسی آ ...

امروز میخوام باهاش در میون بذارم 

همشم سرکاره ولی بازم تلفنی و پیام در ارتباطیم 

به نظرت شب بهش بگم ( البته خستس ) ولی بازم باهام صحبت میکنه 

نمیدونم چه موقع بهش بگم اوکیه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز