2777
2789
عنوان

دوستم یهو باهام کات کرد

60 بازدید | 5 پست

یکی از اقوام همسرم بود

به شدت باهم صمیمی بودیم شروعشم وقتی بود منو دعوت کرد خونشون

بعدش هرروز بهم زنگ میزد و دعوت میکرد و میومد منم از خدا خواسته

بچه هامون همبازی شدن اگه یروز همو نمیدیدن بهونه میگرفتن

میرفتیم خرید پارک دور دور رستوران

شوهرامونم خوشحال بودن شوهر من بخاطر اینکه از تنهایی درومده بودم شوهر اون بخاطر اینکه دیگه کاری داشت با من انجام میدادیم و به شوهرش نمیگفت




کسی که هرروز بهم زنگ میزد یهو تلفناش کم شد شوهرم میگفت زن بزن ببین فلانی چرا خبری ازش نیست زنگ میزدم یا میگفت دستم بنده یا شوهرم از سرکار اومد باید برم


آخرین بار که زنگ زدم گفت دیگه بمن زنگ نزن


گفت پدرشوهرت همش میگه تقصیر منه تو باهاشون قطع رابطه کردی گفتم نه چه ربطی داره آخه گفت دیگه نه من میام نه تو بیا و تمام


بعد از اون یبار مامانش به یکی گفته بود نمیدونم چرا هرکی با ما رفت و آمد میکنه دعا میاره خونمون


وقتی باهم خوب بودیم یبار گفت رفتم پیش دعا نویس گفت فلانی(یکی از فامیلا) برای مادرت دعا گرفته که بمیره منم کلی ناراحت شدم و گفتم اعتماد داری گفت آره چند بار قبل این رفتم همیشه درست میگه


یبار نذری پختن به همه بردن (حتی اون فلانی) بجز من


جشن گرفت همه رو دعوت کرد (حتی فلانی) جز من


یادم میست قبل دوستی باهاش از تنهایی اذیت میشدم یا نه ولی تو این یکسال که ارتباط نداریم خیلی دلم میگیره


با اونا که بودم احساس نمیکردم خانواده ندارم


مامانش وقتی آش میپخت و بچه هاشو دعوت میکرد منم دعوت میکرد همیشه


باباش همونجور که با بچه هاش مهربون حرف میزد با منم حرف میزد


الان منو دیدنی روشونو میگیرن

منم دقیقا با دوستم یهووو کات کردم خیلی دلیلش رو پرسید نگفتم بهش ولی اینجا میگم چون آدم سواستفاده گری بود انتظار داشت من با بچه کوچیک برم براش خرید بکنم یا ۲۴ پیام میداد یه چیزی میخواست از آدم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم دقیقا با دوستم یهووو کات کردم خیلی دلیلش رو پرسید نگفتم بهش ولی اینجا میگم چون آدم سواستفاده گری ...

آخه من از دوستم هیچی نمیخواستم

اون ماشین نداشت من داشتم همه جا با ماشین من میرفتیم

هرچی به بچم میخریدم به بچه اونم میگرفتم

فقط بیشتر اون دعوت میکرد چون مادر خواهرشم میخواست بیان

آخه من از دوستم هیچی نمیخواستماون ماشین نداشت من داشتم همه جا با ماشین من میرفتیمهرچی به بچم میخریدم ...

با آدمی که به دعا اعتقاد داره سلامم نمیدم چه برسه رفتو آمد مگر مجبور باشم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز