2777
2789
عنوان

بگو چیکارا کردی که الان یادت میاد میخوای خودتو شرحه شرحه کنی🧟‍♀️😂

| مشاهده متن کامل بحث + 7510 بازدید | 146 پست

خیلی کارا قابل گفتن نیستن خدا خودش ببخشه

لایکارو نگاه نمیکنم. تعلیقی چندمه نمیدونم فقط بدونین قدیمی ام .فمنیست منطقی. هر چی ام بشه باز تو انتخابمی💍 همون دختر بوکسوره 🥊که خالق هنر روی کاغذه 🎨🖌 البته هنر روی کاغذ فقط نقاشی نیست نویسندگی هم هست 📖✒️ ، عاشق اشپزی ولی فقط برای خودش. من همونم که همه کاره ام ولی هیچکاره ام😂 اگه جوابتو ندادم بدون آدم حسابت نکردم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

هیچی آنقدری تباه بودم از پسر عموی کره خرم آویزون میشدم به تمام فایل عالم آدم اعلام کرده بودم من زنش هستم چهار پنج سالم بود الا سایه همو با تیر میزنیم خدا منو ببخشین یه بارم موشی که دستم بودم انداختم تو بغلم زنعموم غش کرد گفتم ای وای این رید به خودش هنوزم جای نیشگون های مامانم درد می‌کنه 

 لر بختیاری دودَر زاگرس ریشه دار در دل خاک بِرنُو به دست 💙🏆💙🏆💙🏆💙 استقلال یعنی شکوه عظمت تاجی که با افتخار سر تاریخ نشسته آبی رنگی که خورشید جلوش کم میاره ویسکا بارسا ویسکاااا کاتالونیا 

منم همین کارو میکردم 😞😂 یه بار کل صورتمو ضد آفتاب زدم بجز بینی که وازلین زدم که قشنگ برق بزنه تو س ...

اخه در این حد تباه بودیم چرررررا

🎈🎈خدای مهربونم شکرت.🥰من امروز خیلی عالی و ماهرانه و حرفه ای رانندگی کردم🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰

کلاس اول دوم بودم یه تبلت داشتم

سر صبح خانواده خواب بودن، منم به هرکس آنلاین بود پیام دادم مظلوم نمایی که اره همشون منو ول کردن، من تنهام، هیچکس پیشم نیست

آبرو نذاشتم واسشون😁

مغزی فرسوده و متلاشی از افکار پوچ

راهنمایی که بودم زیر شلوار مدرسم یه شلوار میپوشیدم بعد پاچه و میکردم داخل جورابم مچ پام قلمبه میشد واییییی چقد سم بود خیلی بدم میاد از این حرکتم

اشک شو،اما نه تو غم.

عید بود ، فامیل اومدن خونمون ، دوست نداشتم برم ببینمشون ، رفتم تو اتاقم و در رو بستم و به مامانم سپردم هر کی پرسید فلانی کجاست بگو بیرونه ...

بعد تو اتاقم با هندزفری داشتم آهنگ گوش میدادم اونم با صدای بلند ، و خودمم با آهنگ بلند بلند میخوندم و متوجه نبودم که چقدر دارم بلند میخونم و با خودم فکر میکردم دارم زمزمه میکنم 🤣🤣 یهو زن داداشم در رو باز کرد ،  گفت بسسسه آبرومون رو بردی ، ما گفتیم نیستی ولی صدات وسط سالن پذیراییه 😂

به داستان زندگی هیچکس نخند ، راه طولانیه .... و هنوز داستان زندگی تو هم تموم نشده 👣👣👣
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز