دیروز تو شهر پدریم بودیم شهید گمنام اوردن بعد من رفتم استقبال و تشییع خیلی براش گریهکردم اخه گفتم خانوادش معلوم نیست کین پدر مادر. ش ازش بیخبرن احتمال زیاد فوت شدن خیلیییی گریه کردم برا جوونی از دست رفتش و بعد یک نفر کع تو محیط کار خیلی اذیتم کرده بود نه فقط منو همه همکاران رو سپردم بهش که خودش جوابش رو بده بخاطر ظلم هاش دیدم امروز همه اعتراض کردن داشتن به رییس گزارشش رو میدادن اصلا کیف کردم ازین سرعت عمل اون زن همه رو اذیت کرده و رییس دیگه نمیدونم اخرش چی شد فقط رفتم خونه دبکه فقط دهنم باز موند از بزرگواری این شهید 🌷
فاتحه ای برای تمام شهدا مخصوصا شهدای گمنام عزیزمون قرایت کنید تسکر