این سوال را این روزا که واقعا سرطانش به مراحل آخر رسیده، خیلی از خودم می پرسم؟ میگم اون که جوون و بیگناهه، آخه چرا؟پسر کوچولوش چه گناهی کرده؟ هر وقت می بینمش به چشم می بینم که چه دنیای بی ارزشیه و ما چقدر بیخودی براش دست و پا می زنیم و عمر عزیزمون را برای چیزهای الکی تلف می کنیم! همین استرسهای بیخودی که به خودمون وارد می کنیم، میشه عامل هزار جور مریضی در سنین بالاتر. متاسفانه معنی زجر کش شدن را من به چشم خودم می بینم این روزها. بیایید خیلی زندگی را به خودمون و بقیه سخت نگیریم، اوقات خودمون و اطرافیانمون را بیخودی تلخ نکنیم و تو زندگی گذشت داشته باشیم.
به بچه هامون محبت کنیم و ببوسیمشون. آنها به دنیا آمدن که ما پدر شدن و مادررا تجربه کنیم، پس بدهکارمون نیستند!راست میگن که توجه و محبت به بچه ها از تامین امکانات مادی براشون واجب تره! خیلی از دردها و ناراحتیهای جوونهامون نتیجه کم توجهی در بچگیشونه!