تقدیر و سرنوشت چگونه به ما این پیام را میدهد.
یه دختر پسر ۹ الی ۱۰ ساله زمانی باهم بازی میکردند و در آن دوران به همدیگر پیش خود قول ازدواج دادند...بنابه دلایلی ارتباط این دو خانواده به مرور زمان کمرنگ شد.
تا اینکه این دو به سن ازدواج نزدیک شدند؛ولی هیچ ارتباطی در طی این سالها باهم نداشتند گه گاهی فکرشان سمت هم میرفت غیر ممکن بود ازدواج بخوان کنن...چرا......داستان دارد.
خبب دختر به دانشگاه میره رشته(تجربی) و پسر در دوران سربازی و رشته(ریاضی فیزیک).
خانواده پسر کم کم میایند تا ارتباط بگیرند...
ولی هیچ حرف مستقیمی نمیزنند.
و اما این دختر پسر پس از سالها یکبار نگاهشان بهم گره خورد چجوری(بهم خیره شدند).ولی دختر واکنش سرد نشان داد تا جبران کنه طی این سالها بی محلی پسر رو...
خلاصه دختر فکرش مشغول ایا ممکن مبحث ازدواج در پیش باشه.
(دختر)یک فرد چشم برزخی میباشد و ۸۰ ۹۰ درصد پیش خود احتمال میدهد عشق بچگی اش به واقعیت تبدیل شود ولی باز هم دل میزند بنا به دلایل خانوادگی.
اگر خوشتون اومد بقیه اش رو هم میزارم.
کپی ممنوع بر اساس یک داستان واقعی هست نقل انتقاد منفی بلافاصله گزارش میشه با تشکر.