منم همیشه فکر میکردم فقط منم که از بچه شانس نیاوردم دقیق عین همین کارایی که میگید دختر من انجام میده
الهی که به محض ورود به سه سالگی سریع رفتارش خوب بشه و شما هم آرامش پیدا کنید.. چون خونه نشین هستیم چون زیاد برا بچه مایه گذاشتیم و از طرفی رابطه با همسرمون هم ممکنه بخاطر بچه مشکل پیدا کرده باشه احساس خشم و قربانی شدن پیدا کردیم بچه بعد ها یادش نمیاد ما چه شیرخشکی براش استفاده کردیم ساعت گذاشتیم که مبادا بیشتر از دوساعت بشه شیرش یا بخاطرش از مهمونی صرف نظر کردیم مبادا مریض بشه بچه بعدا فقط واکنش ها و احساساتی که بهش دادیم یادش می مونه.. درمورد غذا اگه بچه ای متوجه بشه که مادرش از غذا نخوردنش ناراحته یا داره به کسی میگه بچم بد غذاست ،دیگه کار تمومه یه آتوی بزرگ برای حرص دادن مادرش پیدا کرده
یه بار که دور از جونش مریض شد بگو بخاطر اینکه موهات خیس بود و سشوار نکشیدیم مریض شدی
غذا اگه نخورد جمع کن هر لقمه غذایی که به زور وارد بدن بچه بشه تولید بیش فعالی میکنه اینو یه روانشناس گفت
و درآخر اینکه واقعا تا روزی دو ساعت از خونه بیرون نباشن و تخلیه ی انرژی نکنن همینن که میدونم متاسفانه همسرتون همکاری نمیکنه ولی گفتی خودت ماشین داری ببرش خانه بازی
امتحان کن که بی محلی کااامل براش جوابه یا تعیین حد و مرز
داد زدن فقط آروم کردن خودمونه نه روش تربیت
و اتفاقا چون بعد از داد زدن و گریه ی بچه دچار عذاب وجدان میشیم مجدد باج دادن و امتیاز دادنای بی حد رو شروع میکنیم و بچه نمیدونه بالاخره ما دوسش داریم یا نداریم انگار که با یه آدم دو قطبی داره زندگی میکنه
در بی محلی باید کاااامل بی محل باشی حتی اخم و لبخند هم نباشه میتونی پشتت رو بهش کنی که اگه اتفاقی خنده ات گرفت نبینه
یا در تعیین حد و مرز هر دفعه همون جملات قبل رو محکم بگو بدون ایجاد ترس در بچه
با التماس تعیین مرز نکن
و اگه چیزی میخواد که در نهایت میدونی تسلیم خواسته اش میشی، پس همون اول بهش بده که فکر نکنه با گریه به دستش آورده
و اینکه هرررچی بهش بگی بسه گریه نکن یا بخوای گریه اش زود متوقف بشه، جواب نمیده
تا دیدی بیقراره ازش بپرس مثلا مامان خوابت میاد؟ چیزی میخوای به من بگی نه؟ چیزی میخواستی؟ اینجوری قبل از شروع گریه به خواسته اش میرسه