همین دعا که عکسش رو گذاشتم رو یه دعانویس معروف که کارش واقعیه و موکل هم داره، برام نوشتش. نزدیک به ده ساله به بازوم میبندمش. الان جن ها رو میبینم، ولی دیگه کاری باهام ندارن و اون جنهایی که خبیث هستن نمیتونن نزدیکم بشن.
کدوم شهر ساکنین؟؟ اگه کارش خوبه میشه به ما هم معرفیش کنین؟؟
اون موقع که رفتیم پیشش، من ۸-۹ ساله بودم. نمیدونم هنوز آدرسش همونه یا نه. تا چهار پنج سال پیش هم همونجا بود. چون دختر ، پسرخاله بابام هم رفت پیشش. اون هم همین مشکل رو داشت
تلفنی نمیشه باهاش حرف زد؟؟من حس میکنم یه طلسم، یه نیروی ماورایی زندگیم رو مختل کرده
والا تلفنش رو نمیدونم. ولی شاید باید حضوری باشه که باید چیزهایی رو بهت بده. مثلا علاوه بر همین دعا که نوشته. یه چیز دیگه هم نوشته بود و با چند تا از موهام به هم بست و گفت: توی خونه تون بسوزونیدش.
پسر خاله بابام هم یه جن که زن بود، عاشقش شده بود. برای همین زن پسرخاله بابام رو اذیت میکرد. مثلا وقتی میخواست به بچه اش شیر بده، اون جنه می اومد و می ایستاد جلوی چراغ اتاق و موهاش رو افشون میکرد که اتاق تاریک بشه و نتونه به بچه اش شیر بده. یا مثلا هولش میداد که زمین بخوره.
اوایل خوابگاهی شدنم .یه بار تو خوابگاه نصف شب رفتم سرویس بهداشتی ....تو مسیرم چشمم خورد به یه دختر که داشت از پله ها بالا میرفت .قشنگ الان هم دختره تو ذهنم هست .... فرداش نمیدونم مسیول خوابگاه چی گفت و چی شد .منم گفتم آره بچه ها نصف شب با تلفن صحبت میکنند در اتاقها و..... بعد گفتم دختره را دیدم از پله رفته بالا و به پله اشاره کردم.... چپ چپ بهم نگاه کرد و رفت . بعد مدتی دیدم اصلا اون پله ها برای پشت بوم خوابگاهه و از پله اول با یه در نرده ای بسته شدن و قفل هستن. و امکان بالا رفتن از پله نیست.
کوتوله بود زرد عبن اتیش صورت خیلی شیطانی و کثیفی داشت .عین همین دوستمون که دعا براش نوشتن برای منم نوشتن چون از شدت ترس دیدنش لال شدم با دعا زبونم باز شد