من از مادرم توقع دارم شادی الان خیلی ها بگن کارت اشتباهه اما مادرم مثل بقیه مادرا مادری نکرد برام حوای منو زیاد نداشت.
همش تو پارکاس با خواهرم همش دنبال حرف وحدیثه مدام دغدغه اش اینکه کدوم از بچه های مدرسه به خواهرم چی گفتن بره جنگ و دعوا.
مدام خاله زنک بازی
عروسی خواهر زاده شوهر خالم یه شهر دور دعوت شده میخواد فردا بره شهرشون با خاله هام بره یه شهر دیگه عروسی.
من بخاطر مادرم دوبار مهمونیمو کنشل کردم میخواستم عممو دعوت کنم اما چون فامیل باباممه اهمیت نمیده اما بخاطر فامیلا خودش مارو جر میده.
اصلا یه زنگ نزده ببینه من در چه حالی. ام با یه بچه کوچیک هر وقتم کمکی کرده اتقد منت گذاشته مدام گفته من مریضم دکتر گفته خطر ناکه مدام میناله برای من اما همش تو پارکاس
مجردم بودم اصلا برای خونه زندگی و ما وقت نمیذاشت مدام دنبال اینه که فامیلا بابام چی گفتن چیکار کردن مثل هیلی از مادرای دیگه تو باغ نبود همش تو حاشیه و جنگ و دعوا الل تللی بود بعنوان مادر اصلا خوب نبود برای هیچکدوم از ما بچه هااش