گریه کردم غصه خوردم ،پیاماشو مدام خوندم،تو ذهنم باهاش حرف زدم ،فکر میکردم دنیا تموم شده و من دیگه قرار نیست هیچ کسی رو دوست داشته بلشم ،قرار نیست دیگه کسی وارد زندگیم بشه
تا یکی سر راهم قرار گرفت ،مهر اونو از دلم برد
درحدی که بعد مدتها وقتی بهم پیام داد دیگه دلم نلرزید
خودمن باورم نمیشد برام دیگه ارزشی نداره
الان ۱۲ سال میگذره و اگه تو خیابون ببینمش حاضر نیستم گردن نازنینم رو بچرخونم که نگاهش کنم
ناراحت نباش،شاید اولش سخت بگذره ولی میگذره و بعد تو هم مثل من بعد از سالها میشینی با خیال اسوده برای یکی که از غصه عشق ناراحته تعریف میکنی عزیزم
بزرگترین نعمتی که خدا به آدمها بعد از سلامتی داده ،فراموشیه ❤️