بچه ها من بخاطر این قضیه های جنایی ک خوندم کلا با همسایه ها سلام علیک نمیکنم که نخان ارتباط برقرار کنن مثلا از خیابون رد میشم میبینم شوم تو خیابون سلام نمیکنم و نگاه نمیکنم اما اونا بد نگاه میکنن فکر میکنن من مغرورم که مهم نیست فکر کنن حالا عصری داشتم میومدم با بچه هام خونه دیدم زن همسایه چند خونه آنطرف ترو پسرش اومدن در خونه که پسرم تو مدرسه پسرانه اینجا کسی ندارم میخاد بیاد خونتون منم شوهرم خونه بود فک کردم بچه تنها میاد گفتم اشکال نداره بیاد بازی کنه پسرش کلاس اول پسر من کلاس سوم بعد دیدم خودش هم اومد داخل خونه گفت پسرم تنها میترسه به من وابسته است منم با اینکه خونه مرتب نبود گفتم اشکال ندارد بفرما
جن کدوم؟
بعد خونمون ویلایی شوهرم پتو پهن کرد تو حیاط نشست که ما راحت باشیم خلاصه نشستیم حرف زد راجب چیزای معمولی که کسی رو ندارم و تازه اومدم اینجا پسره پرسش چطوره و اینا پسرش و پسر منم تو اتاق بازی میکردن که پسرش به خودش جیش کرد
ای وای جیش☹️
بعد خاستم خجالت نکشه گفتم اشکال ندارخ حتما استرس گرفته و به پلاستیک و یا شلوار از پسرم دادم بهش لباسشو عوض کرد بعد همسایه شروع کرد به اینکه اره شوهرم خیلی مارو میزنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
