دوستان از وقتی ازدواج کردیم وضعیت روستای شوهرم اینا زمستون خرابه سرده و.... بعد مادرشوهرم اینا میان اینور و شوهرم میره میارتشون و میبره
من فکر کردم امسال نمیبره هفته پیش سر رفتنش ب روشتا دعوا کردیم دیگ الان حرفش شد نخواستم دعوا بشه ولی این میخواد برا گردش بره گف اگ اونا هم بیان میارمشون ک دیگ یبارم داداشم ماشینو نگیره بخاطر اونا
من حالم خیلی بده دوست نداشتم بره شما جای من بودید جیکار میکردید الان مادرشوهرم اینا میخان بگن اره بخاطر ما امد و... درصورتی ک اینا برا گردش میره من خیلی حالم بده دوشت نداشتم بره چون این بره اونام میان شما جاس من بویدد حساس نمیشدید
سخته...اینجاباید شوهرت درک کنه دیگه ....شوهرت داره فقط راحتی خودشون رو درنظر میگیره درصورتیکه توهم شریک زندگی هستی و باید تصمیمی گرفته میشه ب راحتی توهم توجه بشه ...منطقی حرف بزن باهاش ...زندگی یکروز دوروز نیست ک تاکی
برای هم خوب بخوایم،،بدی ها و بدخواستن ها وحسادت ها باعث سیاهی دل و کینه و درنهایت افسردگی وکناره گیری میشه...خوب بخوایم،خوب باشیم ،شادباشیم وسرزنده❤