خیلی برام عجیبه ماهربارمیریم خونه زندایی بزرگم خوشحال نیست اصلاپذیرایی خاصی انجام نمیده حتی خیلی کم... برای همین ما اصلانمیریم چطوربشه..
ولی هرموقعه فامیل خودش میادخودشوووومیکشه اصلاباورت نمیشه این همون آدم باشه
کلاهمه این شکلین یعنی؟
مهمون حبیب خداست برام فرقی نداره کی باشه
زنداییم این کارو کنه داییم حسابشو میرسه حتما
نهههههه
من عاشق مهمونم و قدمش سرچشمه همیشه،حتی اونیکه ازش متتفرم..
از کجا فهمیدید برای فامیل خودش خیلی کارا میکنه ؟
کار خاص براتون نمیکنه یعنی چی ؟
برای من که فرق نداره مهمون مهمونه
تو پذیرایی فرق نمیذارم شاید حتی بیشتر تحویل بگیرم اما از نظر احساسی و درونی، آره
ابدا برام فرقی نداره
نه فرقی نمیکنه. شاید از خانواده همسرم بهتر پذیرایی کنم چون فقط با دعوت میان و آمادم
احترام میزارم تا حالا ب مهمون بی احترامی نکردم با اینکه زخم خوردم ولی با خانواده خودم راحترم چون دیسک کمر دارم خانواده شوهرم شدنی معذبم مجبورم همه کارهارو خودم تنها انجام بدم
آدم باید کم رفت و آمد کنه که حریم ها و حرمت ها حفظ باشه
نه برعکس با اقوام همسرم راحتترم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
