از یه ور توی بلندگو آهنگ هلل یوسه پخش میکنن
یه طرف با پای برهنه و لباسهای تئاتر کف دانشگاه راه میرن
یه طرف یکی گیتار میزنه اون طرف یکی تنبک میزنه
یه طرف دیگه صاحب کافه که مرده با دوستش که اتفاقا اونم مرده لب میگیرن :///
یکی هم اون وسط مسطا یه دفعه میآد بدون مقدمه پشت میز کنار تو میشینه بهت میکه ساندویچ سردش رو باز کنی براش چون سفته و خودش نمیتونه :///
این بود خلاصهای از دانشگاه هنر
بسیار مفرحه توصیه میکنم تشریف بیارید