سیاست به خرج داد دروغ بگه که بهم لواشک نده دیگه
چند تا از کارای دیگه اش رو بگم میفهمی چقدر با سیاسته
به پیشنهاد خودشون رفتیم پاساژ گردی با شوهر و بچه هامون شوهرم و شوهرش رفتن داخل یه بوتیک برند شوهرش یه پیراهن مارک برداشت دست کرد توجیباش هر چی گشت کارتشو پیدا نکرد که حساب کنه (بنده خدا واقعا در جریان نبود)دوستم و کشید کنار بهش گفت من کتم رو عوض کردم گفتم کارتام رو بذار تواین کتم چرا نذاشتی اونم خودشو زد به مظلوم نمایی که ای وای یادم رفت شوهرش شر شر عرق میریخت مگه میشه ادم میاد پاساژ عابر بانکشو یادش بره شوهر من رو حساب معرفت خریدشو حساب کرد۴ تومن
خیلی موقعیت ضایعی بود
یه ساعت بعد میخواستیم از هم خداحافظی کنیم به بچش یاد داد بگه گرسنمه با جیغ و گریه و رو زمین غلتیدن شوهر من برد رستوران ۴ تومنم اونجا
بارها این اتفاق افتاده و هر بار به نحوی این دوستم خودشو زده به مظلوم نمایی