2777
2789
عنوان

بچها با نامزدم رفتم طلا فروشی

1214 بازدید | 78 پست

در واقع هنوز نامزد نشده بود .دوست بودیم چند سال ولی قصدمون ازدواج بود 

سر همین مسئله دعوای بزرگی شد و نسبتا کات کرد بی وجدان عوضی

رفتیم الکی پاساژ طلا فروشی، قصد خرید نداشتیم گفتیم بریم نگاه کنیم میخواسیم انگشتر نامزدی نظر بدیم. هی میگف باریک و تک نگین . یعنی هر چی میگفتم خوبه میگفت نه نه باریک باشه نه این زشته تک نگین باشه .اصلا گیجم کرده بود میگفت نه تو دنبال وزن بالایی . بعد اومدیم گفت که اخه من ۵۰ تومن برای تو بگیرم انگشتر تو چطوری میخوای جبران کنی . 

من نمیفهمم تقصیر کیه؟ 

یعنی من اصلا حق نظر ندارم؟ واقعا اینطوریه بچها؟ 

اخه این رسم خانوادشونه که دختر و پسر با هم میرن میخرن هیشکی همراهشون نمیره .

بعدش یه مغازه که همیشه مانتو میخریدم بهش نشون دادم مثلا دو تومن بود مانتو هاش گفت نه نه از اینجاها نمیخریم اون موقع که گفتم پس لباس چه قیمتی بریم تاناکورا؟ 

انگ پر توقعی زد بهم و هزار تا بدوبیراه گفت بعد سه سال کات 

نظرتون چیه؟ 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نفهمیدم تازه کات کردی یا خیلی وقته؟

ببین بحث پولش نیستا ولی طرف خیلی بد حرف زده 

خیلی تحمیلی رفتار کرده 

خواستگار منم همین بود

بعضیا هنوز یادشونه دقیقا سر حلقه ی نشون بهم گفت سلیطه

50 تومن الان انگشتر حلبی میدن نه نشون

من نمیفهمم یسریا میگن اولش کم توقع نباشین طرف مقابل پرو نشه .من میخوام معمولی باشم ولی هی میگه نه نه حق نداری هر چی من بگم این دیگه چی میشه 

نه انگشتر نه لباس نه هیچی خب من چیکارم هیچیو نظر نباید بدم که 

من تجربه ندارم اینطوریه؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792