میخوام از خونه برم بیرون ولی کجا برم

الان شبه 

جایی نرو 

دعوا دوباره بلند میشه 

برو یه دوش بگیر 

یه مقدار کمی هم شده غذا بخور 

بگیر بخواب 

فردا صبح بلند شدی برو بیرون پیاده روی 

بعد بیا حسابی فکر کن که میخوای چی کار کنی 

خب پس هیچی دیگه 

تو همون خونه بمون و جاتو ازشوهرت جداکن تا اطلاع ثانوی که متوجه تغییر رفتار شوهرت بشی اگه بهترشد که هیچ نشد برو شهرستان خونه مادرت دیگه 

اشتباه نکن ،کجا میخوای بری ؟باید مشکلتون حل کنید ، قهر هم خوب نیست قهر نکن .فقط سرسنگین باش .

جایی نرو بمون  خونه عجله نکن 

عزیزم اینجور مسائل رو باید با صحبت حلش کنین نه اینکه بشینی به خاطرش گریه کنی 

زندگی مشترک سخته زمان میبره تا عادت های جدید پیدا کنین 

شما یه عمر با این عادتا زندگی کردین 

خب زمان میبره تا خودتونو اصلاح کنین و بتونین با یه ادم دیگه سازش کنین

چه واکنشی نشون داد وقتی تو اینو گفتی؟ تو چجوری گفتی با دعوا؟

اگه قصدت رفتنه که باید جدی باشی

اگه موندنه که جدی بمون

برو تو اتاق موبایل رو بزار کنار فک کن ببین با خودت و زندگیت چند چندی ببین برات موندن بهتره یا رفتن ذهنت گیج شده فقط باید استراحت کنی و فکر کنی

تا دیروز فکر میکردم فقط منم این مشکلات رو دارم از دیروزها پنج شیش تاپیک مشابه تاپیک شما دیدم یکیش هم در بازدید بود 

همین که میبینم من تنها نیستم که این مشکلات رو دارم بهم روحیه میده که خودمو نبازم و غرق غصه نشم

هی یاد خودم افتادم

وقتی گریه میکردم ناراحت بودم اصلا مهم نبود هیچ اونم قهر میکرد تا 10 روز🤣 نمیدونم گریه کنم بخندم ب خودم

خداروشکر جدا شدم خداروشکر 

اوایل ازدواج این جور چیزا عادیه چند سال بگذره همه چی درست میشه من خودم اولاش خیلی احساساتی بودم و کارم شده بود گریه و همسرم هم که از گریه بدش میومد بدتر بی محلی میکرد الان دیگه اونقدر احساساتی نیستم و اخلاقش تا حدودی دستم اومد و خودمو به خاطر هر چیزی ناراحت نمیکنم و انگار زندگیم بهتر شدن

عزیزم یکم همسرت را درک کن مشکل تو آینه که چرا خوبی هاشو نمی‌بینی همسرت می‌ره سرکار به خاطر تو بچه هست وگرنه خودش با ساندویجی خوردن میگذورن درک کن کار خیلی سخته من به مدت کار کردم عصبانی دعوا ناراحتی انگار با همه دعوا داشتم واقعا جون ادم میکشند پول میدن سرکار هم حق نداری به دقیقه هم استراحت کنی سعی کن خونه را تو آرامش بزاری سیاست زرنگ باش شوهرتو درک کن اگه اون دعوا کرد تو سکوت کن اینو امتحان کن ازش تعریف کن همسرت به تو نیاز داره قبول کن الان گرانی شدید بابامنمعصبانی میشه مادرم هیچی نمیگه سکوت می‌کنه فقط میگه حق با اوست والله به خدا همه مشکل دارن همسایه ما هم یه بچه داشت شوهرش شب می‌خوابه صبح از دنیا می‌ره ایست قلبی می‌کنه گذشت صبر داشته باش بی اجازه هم نرو ترمینال بلاخره اون همراه خانم ها ناراحت میشم میرزن بیرون مرداد هم دورن خودش نگه می‌دارد متاسفانه اینجا همه طلاق پیشنهاد میدن واقعا کار کردن سخته