داریم باهم راه میریم یهو مسیرشو عوض میکنه میپیچه تو کوچه یا خیابون یا مغازه ای دیگه منم مثل احمقا میوفتم دنبالش بهش میگم چرا اینجوری میکنی میگه خب دارم راه خودمو میرم چی بهت بگم ،میگم میخوای بپیچی یه جا بگو باهم راه بریم میگه تو حواست پرته،با بی توجهی داره دیوونم میکنه،یه موضوعی رو درخوردش خبر نداره شروع میکنه سرش دعوا کردن و قضاوت کردن،بعد که میفهمه ماجرا چی بود و براش توضیح میدم هیچی نمیگه و بازم طوری وانمود میکنه که حق با اونه،توی کارام دخالت میکنه عصبی میشم میگم دخالت نکن شروع میکنه دعوا کردن،خسته شدم نمیشه باهاش کنار اومد،عصبیم میکنه بعد میکشه کنار و جلوی بقیه طوری وانمود میکنه که مشکل منم،تا تنهاییم مثل دیوونه ها داد میزنه ینفر میاد یهو آروم میشه اخلاقش عوض میشه وایییی خسته شدم
مامانمو میگم،از همون بچگی باهام بد بود هزار دفعه گفته هیچ مهری بهت ندارم به دختر مردم مهر دارم به تو نه،مقصر خودشه تا جایی که تونستم و بچه بودم خواستم بهش نزدیک شم حتی تا همین چند وقت پیش ،ولی دیگه نمیدونم چجوری فقط روانم و اعصابمو بردارم ازش دور شم
عمری ک اجل در عقبش میتازد هرکس که غم و غصه خورد میبازد پس غصه و اندوه چرا ای عاقل دنیا ب دمی دنیا کار تو را میسازد & زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست &هرکسی را محرم اسرار و تنهایی ندان سایه همراه تو میآید ولی همراه نیست.&گوش خر کوتاه کردی اسب شد آیا مگر؟جان من ذاتیست بعضی ویژگی های بشر
عمری ک اجل در عقبش میتازد هرکس که غم و غصه خورد میبازد پس غصه و اندوه چرا ای عاقل دنیا ب دمی دنیا کار تو را میسازد & زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست &هرکسی را محرم اسرار و تنهایی ندان سایه همراه تو میآید ولی همراه نیست.&گوش خر کوتاه کردی اسب شد آیا مگر؟جان من ذاتیست بعضی ویژگی های بشر