نمیدونم منظوری داشت یا ن،ولی من از همون دیروز خیلی دلم شکسته
بچم ده روزشه،سه روزش بود که بردیم بهداشت برای آزمایش تیروئید و زردی و تشکیل پرونده،ک زردی دلشت و دستگاه اجاره کردیم سه روز تو دستگاه بود
دیروز دوباره بردمش بهداشت برای آزمایش مجدد
شب درست نخوابیده بودم بخیه هامم درد و سوزش داشت، خلاصه کم کم حاضر شدم لباس خوب پوشیدم موهامو مرتب کردم و یه آرایش جزیی،و بچمو بغل کردم رفتیم بهداشت
دم اتاق آزمایش بودیم من خیلی استرس داشتم مرتب راه میرفتم،سری قبل بچم خیلی جیغ وگریه کرد موقع آزمایش،یهو شوهرم گفت این چ وضعشه عین کولی ها شدی
اصلاح نکردی نمیدونم این چه لباسی پوشیدی،مگه لباس دیگه ای نداری بپوشی از همین خوشت اومده یکسره همینو میپوشی(اینجوری هم نبود واقعا)نمیدونم موهات چرا یکم پریشونه و...
خیلی دلم گرفت بغض کردم نشستم رو صندلی بزور جلو اشکامو میگرفتم،هنوز م حرفش رو دلم سنگینی میکنه
شایدم من مقصرم نمیدونم