دخترش همراه پدره بود من اومدم داخل پارکینگ گفت در نبندین اومد و درباره هزینه های بازسازی پرسید بعد گفت نصاب کاغذ دیواریتون برای خونمون بردیم خ کارش تمیزه اینو لوله کشی ک اومده بودم نصابم برد برای خودش
چون خ تمیز کار کرده بود گفت برای خونه منم اومد کاغذ نصب کرد
من با مردها صحبت میکنم ولی با لحن عادی مودبانه درباره مسائل ضروری ساختمون
بخصوص وقتی همسایه است اطلاعاتم زیاد داشت از مدیر ساختمون و صاحبان قبلی خونم ی چیزایی گفت
ولی دخترش بنظرم رفته ب مادره بدگویی کرده چون انگار مامانه یادش داده هرجا باباش با خانمی حرف زد بره بگه هی لباس باباشو میکشید ۸،۹ساله کوچکم نبود باباش گفت تو برو بالا
گفت ن تو هم باید بامن بیای