دیشب داداشم مسخره میکرد موندی رودستمون هیچکس نمی‌گیرند زشتی فلان
دیشب خواب دیدم بابام زنده شده (بابام آدم یک پوشی بود) دیشب بابام با ی لباس کهنه خاکی اومده یه جایی مثل حرم بود بعد بابام نابینا بود توی خواب
رفتم پیشش دستش گرفتم دستش داغغغ داغ ها
بغلش کردم گریه بعد گفتم ببخشید ازدواج کردم اسم این آقا حمید هست
بعد از خواب پریدم
موندم چرا بابام لباس کهنه دستاش داغ
خیرات تاجایی که بتونم میدم.حتی دوم ریختن برا کبوتر حرم فاتحه هرچی
زیاد بهش فکر می کنی کلاسی کاری،برو
ناراحت بوده برای همین لباسش کهنه بوده
خدا رحمتشون کنه حتما خیراتت بهشون رسیده تو حرم دیدیشون
از دست داداشت و حرفش ناراحته
از دفترهای شرعی یا حاج اقا بپرس ممکن گیری اون دنبا داشته باشهه
حتما بپرس خیرات خوبه اما ممکن تعبیرنباشه
درست نمیشه.مال من درست نشد تااخر.فکر خودت باش فقط. سایت ادم و حواثبت نام کن . صبح بیدار میشی گلاب بزن به صورتت شب میخوای بخوابیم بزن. یه بخت خوب پیدا کن برو. داداشتم زبون بگیر بگو بجااین حرفا برو ببین پسر پولدار و مهربون گیر بیار بگو بیا تواهر خوبی دارم بگیر فامیل شیم
