یه اشنا داریم پلیس هست می گفت انقدر قتل ها تو این باغ ها اتفاق می افته می گفت هر بار یه جنازه تو بیابون های اطراف شهر پیدا می کنیم که قاتلش هم مشخص نمی شه
می گفت سوار هر ماشینی نشید به هر ادمی اعتماد نکنید بیرون می رید انقدر طلا به خودتون آویزون نکنید!