شوهرم هر چی از دهنش درومد گفت، گفت برو **** پولی شو کنار خیابون پول بیشتری در میاری نسبت به کار کارمندیت که الان میگیری، همه‌ی این حرفا رو بخاطر پدرش بهم زد
چون عادتشه بعد دعوا خودش قهر کنه و از خونه بذاره بره خودم پیش دستی کردم اومدم بیرون، این یه بارو تحمل نداشتم ببینم اون قهر میکنه
هیچکسو هم اینجا ندارم تنهایی اومدم یه گوشه نشستم غم تا عمق استخونم نفوذ میکنه
کاش میتونستم برم خونه‌ی پدریم ولی فردا صبح زود باید برم سرکارم مرخصی ندارم
برو مسجد
شب رو میخوای کجا بمونی؟
علت دعوا چی بود
الهی عزیزم مراقب باش، خوده پدسگش دو دقه دیگه میاد دنبالت
خاک تو ....
چه مردایی پیدا میشن نمیشه بهشون گفت مرد
مگه بحث سر چی بود
مگه میشه آدم همچین حرفای به شوهرش بزنه
پدرش چیکار کرده
یکم بچرخ یه چیزی بخور ذهنت آروم بشه
منظورش از کم بودن پول کارمندی چی بود؟؟؟
عجب مرد بی بیشرفی
اگر خواستی برنگردی برو حیاط بیمارستان یا داخل ترمینال
خاک تو سر بی غیرتش
توکه دیگه کارمندی دست تو جیب خودته بهتر نیس از این بی ناموس جدابشی؟
چرا اومدی بیرون
بمون خونه خودت بزار اون بره
هر وقت هم سرش ب سنگ خورد برگرده
