پاشو خودت جمع کن
من ۱۶ هفته سقط کردم
۲۲ هفته هم سقط کردم
دراصل زایمان
از همون بیمارستان اومدم خونه خودم
کسی هم پیشم نبود
میدونم حال روحی و جسمیت خوب نیست
ولی واقعا تو هم از طرفی داری زیاده روی میکنی
اگر اینجوریه خوب بذار اون بنده خدا بره سر زندگیش
من سر زایمانم فقط یک روز گذاشتم مامانم بیاد کمک بعدش گفتم برو به زندگیت برس وظیفه ای نداری . همون یک روز هم وقتی خانواده همسرم شام اومدن خونه ام همسرم نذاشت مامانم آشپزی کنه گفت غریبه نیستن . تن ماهی و الویه خرید گذاشت توی سفره
کاشکی مادرمن زنده بود که میومد چند روز پیشم میموند بال درمیاوردم
کلافه شدم کاش همه جم کنن برن میزبان تو این وضعیت بیشتر حرص میخوره از دست بقیه
بقران همه عطیقه هستن
مادر شوهرم یجور افراطیه که تو این ده روز حتی ی ثانیه هم منو تنها نگذاشتع اینجا میخوابه
بابام دو روز اول اومد بعدش دیگه اصلا نیومد خواهرامم همینطور جز خواهر بزرگم برادرم تا الان اصلا نیومده
مادرم فقط سع چار بشقاب برنجو خورشت میخوره انگار عیچی از دنیا نمیدونه فقط میخوره حتی ی قاشق هم جابجا نمیکنه دیگه بریدم
تشکرکن بگو دیگه،خوب شدم شمابریدخونتون
اه ول کن همون بهتر کسی نباشه
چه مادر چه مادرشوهر
بعدش انقد حرف و حدیث درست میشه که نمیشه جمعش کرد
ببین خاطره اون درد ها یادت می‌ره ولی اون درگیری ها و حرف و حدیث ها که پیش میاد اثر بدش هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمیشه
میبینی که برای اسی هم حرف و مشکل پیش اومده
ببین من خودمم مثل شما همه کارامو خودم میکنم.با اینکه همسر و خانوادم خیلی همراهم هستن. ولی شما اینو جای دیگه نگو. چون هم بدن با بدن فرق میکنه و توانایی هر کس متفاوته.هم بقیه براشون توقع پیش میاد و ممکنه ب عروس یا دخترشون بگن ک چطور فلانی و فلانی خودشون تنها بودن ولی تو خودتو زدی ب مریضی و ...
