اینو می نویسم که به بمونه به یادگار🙂
آبان ماه، دستم خالی بود و میخواستم برای ازمونی، ثبت نام کنم.
از یکی از بستگان نزدیکم(عمـه ام)خواستم که این پول رو بهم بده و گفتم ماه بعد هم بهت برمیگردونم.
من تاحالا پیش نیومده که از فامیل یا اشنا ، پول قرض بگیرم
اما این بار شرایطم فرق میکرد!
اولش امیدوارم کرد
گفت باشه به کسی نمیگم و بین خودمون میمونه این قضیه ی قرض گرفتن رو.
حتی sms فرستاد که شماره کارتت رو بفرست.
منم براش فرستادم.و بهش گفتم ماه بعد، برمیگردونم.
هیچوقت یادم نمیره اون لحظه ای که بهش گفتم میشه ۱/۵۰۰بهم قرض بدی؟! و اون لحظه گریه ام گرفت. جلو چشمش به گریه افتادم. چون غرورم خرد شد (اخه تا حالا از کسی پول نخواسته بودم)
اما...... یک ساعت پیش، پیام فرستاد و گفت من بابت پرداخت پول مشکلی مدارم اما میخوای با مادرت هم در میون بگذاری که میخوای ازم پول بکیری😑😑😑
منم گفتم ممنونم،پول نمیخوام.
این کسی که ازش درخواست پول کردم، از بستگانم هست(عمه ام). و میدونم که۱/۵۰۰ براش پولی نیست.
درسته هیچ وظیفه ای، نداره بمن پول بده و منم تاحالا پیش نیومده ازش درخواست پول کنم.
اما حقیقتا دلم شکست. و همونحا تو دل خودم گفتم
ان شالله که به روزی خودتم، نیازمالی پیدا میکنی.
(اگر من جای عمه ام میبودم، چون بهش قول داده بودم که پول رو میدم، حتما پول رو براش واریز میکردم.چون با چشمای خودم دیدمش که گریه کرد وگفت میشه۱/۵۰۰بهم بدی برای ثبت نام ازمون😭)