یه بچه یه ساله دارم یه کلاس اولی ازصبح هی صبحونه نهارشام کوفت زهرمار درس دخترم کاردستی هزارتاکاردارم بایه یه ساله هی میرم مدرسه دنبال دخترم میام میبرم میارم بازم کلی کارریخته سرم شوهرمم بجای تشکرالان کلی غرمیزنه ایناچرا نمی‌خابن صداشونوقطع کن خوابم میاد سرکارم نرفته امروزابگم خستس خونه بود آخرصدامو گذاشتم روسرم کلی بدوبیراه بهش گفتم خستم کرده اینم بدترازبچه هاس خوب من چیکارکنم کاردستی بزرگه هست کوچیکه نمیزاره درست کنم شوهرمم نیم ساعت نگهش نمیداره من به کارای دخترم برسم کلابدبختم بدبخت هیچکس قدردان نیست بخدا
شوهرت مطیع کن تا به دست و پات بیفته
ازصبحه خوابیده یه پتوام کشیده روش هی دستورمیده میوه بیارچای بیار کوفت بیارزهرماربیار ظرفشویی برنمیداره حتی الان ظرف میوه هنوزروزمینه
خدا بهت صبر بده عزیزم
همه چیزشون به کنار من ۴سال طول کشید تا به شوهرم فهموندم به جا صدا کردنم از همونجا که لش کردی بگو اب میخام.فک کن من دوتا بچه تو دستم باید میرفتم خدمت اقا ببینم چی میخاد...البته هنوزم کامل فهمیده نشده😐
باور کن از تمام مبلا شلوار و پیراهنش اویزونه.شلوارکش صبح درمیاره من باید جمع کنم جوراب و بقبه لباساش به کنار.یه مدتم که هی اتو دستم بود باید لباساش صاف می کردم دیکه الان میده خشکشویی.دوتا بچه کوچیک دارم به زور یه جارو میزنم بعد اینم اینجوری.مادرش ۶۰سالشه جلو دست شوهرم هی می چرخه کاراش می کنه بهش میگم چرا یادش ندادی کارا شخصیش بکنه میگه تک پسر بود دلم نمی اومد بهش کار بدم...گفتم افرین به تربیتت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
