تروخدا بیاین بگید این روند زندگیم من عادیه بیاین تاپیک فک کنید دارید جون یه نفرو نجات میدین
دوستان من رو مرز ۲۶ سالم نه ازدواج کردم نه شاغلم شیش سال من فروشندگی کردم سرم به کار گرم بود متوجه نمی‌شدم دور ورم چخبره فقط اذیت آزار صاحبکارام آرامش نداشتم ولی با این حال تحمل میکردم میگفتم بالاخره از این کار خارج میشم پس سه سال ازمون دادم سال اول برا کنکور فرهنگیان که اون سال شهرمون یه دونه دبیر هنرم نگرفت سال بعدش دفترچه دقیقا موقعی اومد که نمیتونستم مرخصی از سر کار بگیرم چون دور از وجدانم میشد بخام دم عید ول کنم برم بنا براین فرصت کمی داشتم برا خوندن و یکماه خوندم و هفت امتیاز حد نصاب کم اوردم امسال جا به جا کردیم اومدیم شهرستان بکوب بیکار نشستم برا ازمون درس خوندم امتیاز کتبیمم از رقیبم بیشتر بود ولی نمیدونم اون پارتی داشت یا بخت بد من اون قبول شد خلاصه قبل از ازمون حس کردم واقعا از یکی خوشم میاد اون گفت نه شما اون چیزی نیستی که فکر میکردم ،باز دوباره بعد ازمون یه پسری رفیقم بود چند سال می‌شناختمش و تنها پسری بود که تو زندگیم بود راجبم به خانوادش گفت که بیان خواستگاری خانوادش مخالفت کردن و خودشم سرد شد رفت رفتم یه فروشگاه یه هفته کار کردم از اونجام کردنم بیرون حقوق بهم ندادن الانم در به در دنبال کارم این شهرستان کار گیر نمیاد بیادم با حقوق کم شما بگید بنظرتون زندگی من نرمال که هیچ اتفاق خوبی توش نمی‌افته
