من دوستم اون اومد سمتم و ازم خواست دوست باشیم چند مدت میشه
چند روز پیش رفته بودیم خونه شون
داشتیم حرف میزدیم اون پسره هم بود بعد مادرش گفت پسره من خیلی خاطر خواه داره ولی پسره با حالت ناراحتی گفت نه اون جور خبری نیست و من دوست ندارم و با حالت ناراحتی رفت( ما تو آشپزخونه بودیم )
بعد مادر پسره گفت بعد این که پسره رفت
اره پسرم با یکی دوسته و قراره ازدواج داره من اولش ناراحت شدم خیلی ولی به روم نیاوردم اون
مادرش با حرف زدن ما مخالفه خیلی نمیدوننن خانواده ها ولی فک میکنم مادرش فهمیده و اگر بخوایم تو جمع حرف بزنیم سریع میاد و حرفمون قطع میشه
من از پسره چیزی نپرسیدم
اما امروز رفتم دیدم تو ایستاگرام خیلی از دخترها رو انفالوو کرده پیچش بازه
به نظرتون ازش بپرسم؟؟