کل حاملگیم با هزار جور استرس گذشت
اخرم زایمان زودرس گرفتم
اورژانسی سزارین شدم
حتی سیسمونی نچیده بودم
یه دوش نگرفته بودم
زایمان کردم تا صبح تو اتاق گریه کردم بچرو بردن nicu
بعد پنج روز نگهش داشتن و من از روزی که مرخص شدم تو راهروی بیمارستان بودم با درد بخیه ها
روزی که مرخص شد بچم فک میکردم دردا و سختیا تموم شده
اومدیم خونه و دیدیم بچه همش خوابه و ما باید با هزار مصیبت بهش شیر بدیم پاشو تکون بدیم دستشو تا بیدار بشه
الان ۱۷روزگیشو بازم همینه دیگ بریدم خستم
کاش میشد بزارم برم کاش میشد بمیرم
خونه مامانمم میخام جمع کنم برم اخه چرا الکی موندم
کسی میمونه خونه مامانش که بچش صبح تا شب گریه کنه شیر بخاد بچه من همیشه خوابه کل روز دوبار گریه نمیکنه
هر سه زاعت با هزار مصیبت یکم شیر میریزم تو حلقش و میخابه
حس میکنم دیگ هیچوقت خوشحال نمیشم😔