۱۹ سالمه پشت کنکوریم با این همه استرس و درسای زیاد،
چهارساله مامانم جدا شده پیش خودش زندگی میکنم تا دعوامون میشه بهم میگه برو گمشو پیش بابات زندگی کن😔
الانم چندماهه با یه آقایی داره حرف میزنه طرف تا حرف ازدواچ زده، این جدی داره بهش فکر میکنه
من به شوخی بهش گفتم اگه تو بچه دار شی و منم بخوام چند سال دیگه ازدواج کنم فاصله سنی منو بچت زیاده جلو خانواده شوهرم زشته،حالا جدی جدی بهش برخورده یه ساعته اومدم تو اتاق درس بخونم هچنان داره بلند بلند فحشم میده میگه ای کاش نبودی که بخوای واسه من تعیین تکلیف کنی😔
از طرفی پدرم هم مدتیه میگه بیا پیش من زندگی کن ولی اون شهر دبگه اییه من به شلوغیش عادت ندارم از طرف دیگه هم پدرم ادم کنترل گریه در طول این چهارسال من محدودیتی نداشتم اما پدرم خیلیی محدودم میکنه همه چیزمو کنترل میکنه انگار که من ۱۵ سالمه