امرزو بهم زنگ زد گفت آخر هقته میریم سفره خونه به خونه داداشم گفتم باشه بعد گفت داداشم گفته مهمون تو بعد من تعجب کردم ک چرا گفتن مهمون نامزد من بهم برخورد البته اینم بگم یه بار ما باهاشون رفتیم تفریح دو روز بیرون بودیم کل خرج رو برادر شوهرم داد یک بار هم برای شام من رفتم خونشون