البته ماجرا مال دیروزه نزدیکای غروب داشتیم از خونه فامیل برمیگشتیم داخل کوچه بودیم یک مرد لات بود صددرصد مستم بود که دیدم یک پسررو دستش با تیزی زده بود پسره مظلوم وایستاده بود میگفت من چکارت کردم اومدی مست میزنی که داداش پسره اومد یقه مردرو گرفت انداختش زمین هردوشون رفتن که مرده بلند شد رفت دیگه ندیدم کجا رفت