ی مدت پیش خواب دیدم توو خونه ای ک توو بچگی اونجا بودم داشتم توو حیاطش ی عالمه کبوتر و جوجه کبوتر و تخم کبوتر میچیدم توو سبد جا میوه ای اولش خودم تنها بودم بعد چند نفری کمکم میکردن
کبوترای سیاه و مشکی و سبز بودن
پدر پنگوئن و مادرشون غاز بود
یکی از کبوترا اون ته ته سبد سوخت یا کبوتر مشکی بود یا سبز یادم نیست خیلی ناراحت بودم سر اون کبوتر
راستی شاهد بیرون اومدن کبوتر از تخم بودم