2777
2789

من میخواستم بخونم واسه فوق لیسانس ولی نذاشت ،الان دختر خالم رفته تهران میخونه واسه فوق لیسانس ،میخواستم برم دانشگاه یه شهر دیگه نذاشت الان یکی دیگه از دختر خاله هام دانشگاه اصفهان قبول شده خالم راحت گذاشت بره اصفهان خوابگاهی بشه ،اون یکی روزی چند ساعت میره کلاس های تفریحی و مامانش میگه برو 

ولی من یه کلاس اسم نوشتم مامانم زهره مارم کرده هرروز میگه نمیخواد بری کی کارا خونه رو بکنه؟بری کلاس چیکار ؟بری بیرون‌چیکار؟با دیگران حرف بزنی چیکار 


امشب جلو همه گفتم ببین چقدر پشت دختراشون هستن ببین چقدر به دختراشون اعتماد بنفس و عزت نفس میدن ولی تو منو مثل یه بچه پنج ساله میدونی که هیچ قدرت فکر و اختیاری نداره تمام اعتماد بنفس و عزت نفسمو نابود کردی نمیتونم از پس خودم بربیام داداشام دخالت کردن و گفتن اتفاقا مامان به فکرت بوده گفتم اینکه نذاره از خونه بیرون برم و یه دختره افسرده بدون هیچ قدرت تکلمی شدم یعنی به فکرم بوده؟طلبکار شدن گفتن آره از خداتم باشه گفتم باشه

الانم مامانم گفت پاشو گمشو تو اتاقت اومدم تو اتاقم ولی پشیمون نیستم خسته شدم از بس حسرت خوردم باز خوبه حرفامو زدم

همیشه آخرش قشنگه ..پس اگر قشنگ نبود بدون آخرش نیست !!

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز