من ۲۳ سالمه تا حالا با پسری چت نکردم
بعد بابام هر روز داره با یه زنی چت میکنه
یه بار با مادر یکی از شاگرداش همش چت میکردن کار به جایی کشیده بود قول داده بود یکی از طبقاتو به اسمش بزنه
اون زمان مامانم فهمید زندگیمون جهنم شد
بعد اون مامانم فکر میکنه دیگه این کارو گذاشته کنار نمیدونه هر روز داره با یکی حرف میزنه ، دیدنش برای من عذابه ولی دیگه به مامانم نمیگم
تازگیا دیدم بازم با پیجش اون زنیکه رو فالو کرده
یه بارم فهمیدم با یه زنه حرف میزد تو شهر دیگه بود گفته بود براش کت و شلوار بخره
واقعا متاسفم برای خودم و این زندگیم😭
نمیدونم درک میکنین حالمو یا نه