سلام دوستان من خسته شدم از این همه بی توجهی بیمهری از اینکه فقط به قکر خودشه و به خودش هزاربرابر من اهمیت میده خیلی خودخواهه بیشتر از اینی که برا زن و بچش بخواد برا خودش میخواد بهم ثابت شده منو نمیخواد ما زنا حسمون خیلی قویه من میفهمم که شوهرم دوسم نداره و نمیخوادم شایدم پشیمونه که چرا با دختر خالش ازدواج نکرده بخاطر اینکه ما زنا یه ادم بدبخت بیچاره ایم و نمیتونیم خونه اقام برم قهر..
از اونجاییم که من تاحالا اصلا خونه اقام نرفتم قهر میخوام وسیله هامو ببرم تو اتاق دخترم و اونجا بخوابم دخترمم دو سه سالشه و اصلا میخوام ی مدت فاصله داشته باشم خسته شدم ازش اصلا یکبارم بهم محبت نکرده و پشتمو نگرفته.. میخوام ی مدت ازش دور باشم.. منی که دارم اینارو مینویسم واقعا دلم شکسته..