واسه یه راه رفتن ساده جونم به لبم برسه حتی نتونم یه وجب بدون درد راه برم
از درد این قدر گریه کردم دیگه جونی برام نمونده
این پانسمان مثل چسب چسبیده به زخم می ایستم نفسم از درد بند میاد فردا باید خودم بازش کنم برم بیمارستان برای معاینه دوباره ولی چطوری بازش کنم😭
خیییلیی درد داره😭
همش برمی گردم به یه ثانیه قبل حادثه می خواستم بگیرم بخوابم بعد یه روز پر مشغله بدون درد جسمی چرا قدر همین لحظه ساده رو ندونستم الان در آرزوشم💔