مرسی که درکم میکنی
من خیلی تنهام
تنهاتر از تنها
چهل سالمه
نه ازدواج کردم
نه عشقی دارم
نه دلخوشی
همه عمرم مامانم مث کوه پشتم بود
مامانم برعکس بابام خیلی بهم اهمیت میداد
و حمایتم میکرد
جلوی چشمام جون داد
هیچ وقت اون صحنه رو فراموش نمیکنم
مامان مظلومم چه زجری کشید
لعنت به این جهان
بابامم مریضه
پاهاش پلاتینه
از این زندگی متنفرم
بخدا دلم میخواد بمیرم
کسی کاری به کارم نداشته باشه واسه خودم راحت بگیرم بخوابم
دیگه دلتنگی نمیکشم
دیگه مسئولیت روی دوشم نیست