2777
2789
عنوان

ی مشاعـره مون نشـه

| مشاهده متن کامل بحث + 811 بازدید | 130 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه غمی نه غمگسارینه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری

یارا یارا گاهی دل مارا به چراغ نگاهی روشن کن 


شمع تار دل را چو مسیحا به دمی ن آهی  روشن کن

هر رهگذری محرم اسرار نگردد. صحرای نمکزار چمنزار نگردد. هر جا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست.‌ هر بی سر و پا یار وفادار نگردد.!

دلم مثه یه باغه باغ بهار نارنج...بقیشو نمدونم😂

😂😂😂

بقیه میشه 

ی باغ پر نارنج 

اگه میخوای بخوری باید بکوبی با آرنج😂

هر رهگذری محرم اسرار نگردد. صحرای نمکزار چمنزار نگردد. هر جا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست.‌ هر بی سر و پا یار وفادار نگردد.!

یارا یارا گاهی دل مارا به چراغ نگاهی روشن کن شمع تار دل را چو مسیحا به دمی ن آهی روشن کن

نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلود به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتي و هنوز،

سالهاست كه در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم

و من انديشه كنان غرق در اين پندارم

كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت

باز باران بی ترانه بی بهانه ✨

نمي دانستيمن به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدمباغبان از پي من تند دويدسيب را دست تو ديدغضب آ ...

واااای چقدر خاطره انگیز بود ...


تو را در پستوی خانه نهان باید کرد

هر رهگذری محرم اسرار نگردد. صحرای نمکزار چمنزار نگردد. هر جا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست.‌ هر بی سر و پا یار وفادار نگردد.!

نمي دانستيمن به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدمباغبان از پي من تند دويدسيب را دست تو ديدغضب آ ...

تا تو نگاه می‌کنی کار من آه کردنست 

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است 

هر رهگذری محرم اسرار نگردد. صحرای نمکزار چمنزار نگردد. هر جا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست.‌ هر بی سر و پا یار وفادار نگردد.!

دوش وقت سحر ....حوصله تایپ ندارم دیگه 🥲


من بحاتون تایپ میکنم


دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

هر رهگذری محرم اسرار نگردد. صحرای نمکزار چمنزار نگردد. هر جا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست.‌ هر بی سر و پا یار وفادار نگردد.!

تا تو نگاه می‌کنی کار من آه کردنست ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

باز باران بی ترانه بی بهانه ✨

من بحاتون تایپ میکنمدوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ 

ای هیچ زبهر هیچ بر هیچ خ

هر رهگذری محرم اسرار نگردد. صحرای نمکزار چمنزار نگردد. هر جا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست.‌ هر بی سر و پا یار وفادار نگردد.!

من بحاتون تایپ میکنمدوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

من عاشق شعرم ی زمانی می‌نوشتم ولی حالا اونقدر غرق روزمرگی شدم که فراموش شد اون ذوق و شوقم

باز باران بی ترانه بی بهانه ✨

تو را من چشم در راهمشباهنگامکه می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهیوزان دل خستگانت راست اندوهی ...

واااای...🌹🌹

هر رهگذری محرم اسرار نگردد. صحرای نمکزار چمنزار نگردد. هر جا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست.‌ هر بی سر و پا یار وفادار نگردد.!

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792