2777
2789
عنوان

یه لحظه بیایین

91 بازدید | 21 پست

فردا شوهرم میره ماموریت مجبورم شبا برم خونه مادر شوهرم شام درس حسابی نمیاره سر سفره یعنی غذایی که من خودم به شخصه نمیتونم جلوی خودشون بزارم.به نظرتون خودم شام درس کنم ببرم؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

راه نداره نری؟چند وقت ماموریته؟اگه کمه تحمل کن.اگه زیاده غذا ببر.بگو تو زحمت نیوفتید

وا کار اشتباهیه اونوقت فک میکنن ازشون چندشش میشه و ناراحتی پیش میاد به نظرم خودت درست کن غذا 

مثه من تکو تنها تو خونت بمون تا شوهرت برگرده 

خدا مطلقا باهامه و من همه کارامو ب خدا سپردم و برام ب نحو عاااااااااالی حلش کرد.قدرت مطلق خداوند پشت منه و کسی توانایی مقابله با خدا رو نداره...ممنونم خدا جووووووونم که همیشه پیشم بودی و هوامو داشتی و منو از همه بدیها دور کردی...خیلیییییی دوست دارم خدا جونم...بوووس بووووووووس💋💋💋

والا ترس بهتر از معذب بودنه.عادت میکنی ترس نداره.شامم نبر.پر رو میشن.نظرم عوض شد

رفتی بگو تو استراحت کن تا من اینحام.خودت همونجا وسیله بردار شام تپل بپز

پایانی برای قصه ها نیست.....چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگها سیر  

چند روزه ماموریت شوهرت؟

منم الان ۳ هفتس خونه مامانم اینام

فقط ۱ شب رفتم خونه مادرشوهرم تازه واسه خوابم اومدم خونه مامانم اینا

اگه راحتی خودت شام درست کن

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد...   وزن بعد زایمان 115...هدف اول... 110❌هدف دوم.. 105❌هدف سوم.. 100❌
شبا میترسم آخه تنها بمونم

با ترست رو ب رو شو. نترس من دیشبو از سکته کردن قسر در رفتم تو هم میتونی.

خدا مطلقا باهامه و من همه کارامو ب خدا سپردم و برام ب نحو عاااااااااالی حلش کرد.قدرت مطلق خداوند پشت منه و کسی توانایی مقابله با خدا رو نداره...ممنونم خدا جووووووونم که همیشه پیشم بودی و هوامو داشتی و منو از همه بدیها دور کردی...خیلیییییی دوست دارم خدا جونم...بوووس بووووووووس💋💋💋
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز