2777
2789

خواهرم با مادرم دعواش شده سره یه چیز چرتتت فوق العاده مسخره 

حالا مامانم دعوای دو هفته پیشش با منو یادش اومده رفته به بابام گفته بابامم نشسته با من دعوا حالا عمرا اگه من فوش داده 

باشم. اول خوده مادرم جلو بقیه بهم چیز گفت منم اعصابم خراب شد تن صدام رفت بالا

همون شبشم ازش معذرت خواهی کردم  تموم شد

حالا الان همه افتادن به جون من با من دعوا

خداوکیلی من این وسط چیکاره بودم😐

خسته کوفته تا عصر بیرون بودم الانم اومدم نصفه شبی اعصاب نذاشتن برام 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دقیقا یکم نه بیش از اندازهخواهرکوچیکه ی من کل خانواده رو ریخت بهم البته همه جا خوب وبد هستقسمت ماهم ...

به خدا اصن من نه سره پیاز بودم نه تهش یهو همه افتادن به جون من همیشه همینطوره 

کاش دانشگاه رشته مورد علاقه امو یه شهر دیگه قبول شده بودم یه مدت میرفتم خوابگاه 

به خدا اصن من نه سره پیاز بودم نه تهش یهو همه افتادن به جون من همیشه همینطوره کاش دانشگاه رشته مورد ...

اشکال نداره اینروزا میگذره زیاد باپدرومادرت بحث نکن اگرم چیزی گفتی دست مادرتو ببوس وعذر خواهی کن قربون صدقش برو

احترامشونو نگه دار تاسوتفاهم ها رفع بشه

شمامحبت کن ببین چطور خدا برات جبران میکنه

پدرومادر گوهر نایابن ان شاءالله خودت مادر شدی خوب متوجه میشی


من خواهر کوچیکم ازهمشون عصبی ترم چون هیچکدوم در جریان زندگیمون نیستن جز من.. با جر و بحث خانواده بی پولی بدبختی زندگیشون سروکار دارم ،سنگ صبور حرفای مادرمم،مشاور پدرمم

و ازهمه شون بیشترم به من و کارام توجه دارن 

سرانجام از من خاکی سرد باقی خواهد ماند که رویاهایش را در آغوش کشیده است💔؛

اشکال نداره اینروزا میگذره زیاد باپدرومادرت بحث نکن اگرم چیزی گفتی دست مادرتو ببوس وعذر خواهی کن قرب ...

والا من کاریشون نداشتم نهایت تلاشمم این بوده همیشه با احترام باشم آنقدر که دیگه سره یه مسائلی خودخوری کردم زده به گوارش همه جام 

کلا این یه سالی که گذشت شرایط خوبی نداشتم 

با بدبختی دارم خودمو نگه میدارم چون اگه مراقب نباشم دوباره گوارشم... ولی چیکار کنم حوصله بحثم ندارم ول کردم رفتم

من خواهر کوچیکم ازهمشون عصبی ترم چون هیچکدوم در جریان زندگیمون نیستن جز من.. با جر و بحث خانواده بی ...

من شرایطم برعکسه اینا که گفتی خودمم تازه حواسم باید به خواهر کوچیکم باشه نازشو بکشم تهشم این

والا طی چندین سال شده حرف. بد بزنن بهم ولی حرف بد شنیدن نه واقعا چون از بی احترامی متنفرم

اونروزم احساس کردم عزت نفس و اعتماد به نفسم به یه آن نابود شد سره همین عصبی شدم ولی بی احترامی نکردم بازم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز