چه راحت حرف از خودکشی میزنی!
مگه به خدا و بهشت و جهنم اعتقاد نداری؟؟؟
خوب خیلیا کنکور اونجوری که میخواستن نشده عاقلانه نیست این طرز تفکر ،
اصلا مطمنی فقط بخاطر کنکور هست و مشکل دیگه ای نیست؟
خب دلیل داره حکمت داره همه‌چیز که به خواسته ما پیش نمیره، شاید این اتفاق برات خیر باشه
یکم آستانه تحملت رو بالا ببر اینجوری پیش بری الآنم خودتو نکشی با مشکلات زندگی و آینده به مشکل میخوری داغون میشی
زندگیم خیلی سخت بوده شرایط زندگیمو تعریف کنم براتون تا ببینین چه حالیم؟
معلم عربیمون رشته اش تجربی بود و خیلی درسخون... خیلی خیلی.. سر کنکور یکی دو تا سوال رو عوضکی وارد کرد و وقتی اخرای دفترچه بود متوجه شد شماره سوال و پاسخنامه با هم نمیخونن...اما وقت نداشت اشتباهش رو درست کنه... میگفت میتونستم پزشکی بیارم اما نشد و فرهنگیان عربی اوردم :) میگفت بعدها که بهش فکر کردم با خودم گفتم شاید مصلحتی در اینکار بوده
که واقعا هم بود، کلی دانش اموز تربیت کرد که خیلیاشون کنکور موفق شدن🥺
عزیزم این نیز بگذرد الان دکترو مهندس ها هم خوشحال نیستن حال دلشون خوب نیست بخاطرزحماتی که کشیدن ولی الان به اون مقداری که زحمت کشیدن مزد نمیگیرن وجایگاه اجتماعی ندارن بخاطر حرف مردم به خاطر پست ومقام و پول آخرتت رو خراب نکن
همه توی زندگیشون شکست خوردن و می‌خورن.. پس ارزش نداره سر این قضیه به زندگیت و اتفاقای قشنگی که پیش روته خاتمه بدی!!!
بشین دوباره درس بخون واسه کنکورت، ایشالا این سری موفق بشی 🫠💘
سلام منم تو زندگیم اشتباهات فوق العاده عجیبی انجام دادم . خودکشی راهش نیست . رتبت چند شده بود؟؟ چه رشته ای میخواستی؟؟
سلام. إن شاءالله طاعات قبول. مهم نیست. انقدر اشتباه هات بزرگتر گاهی سر میزنه که نگو. این که چیزی نیست
میدونین چه چیزا رو به چشم دیدم ولی صبر کردم چه حقارت ها که نکشیدم😭
می‌تونم بپرسم رشتتون چی بود؟
من مادرم ۲۰ ساله ام اس و تومور مغزی و دیابت داره سه سال پیش عمل کرد و تقریبا کلا فلج شده بود که با کلی ماساژ درمانی یکم حالش بهتر شد و ویلچری شد میدونین من چه کارایی کردم چند بار تشنج کردن مادرم جلو چشمم رو دیدم خودم بردمش حموم ببخشید اینو میگم ولی موقع دستشویی من دختر جوونش زیرش تمیز کردم ایزی لایف عوض کردم همه کارای خونه رو کردم و در عین حال همیشه هم شاگرد اول بودم و حتی به دوستام هم با مهربونی تو درساشون کمک میکردم و امید داشتم یه روز باعث افتخار مامان و بابام بشم و دستاشونو ببوسم ولی حس میکنم با این اتفاق هم اونا رو ناامید کردم هم خودم بدبخت شدم
