2777
2789
عنوان

رمان گمشده

26 بازدید | 3 پست

سلام من دنبال یه رمانیم دوتا دخترعمو پسرعمو بودن که از بچگی باهم بزرگ شده بودن اسم پسره امیر بود فکرکنم اسم دخترم صحرا(اسماشون دقیق یادم نیست شاید اشتباه بگم)اینا از بچگی باهم بزرگ شدنو تو یه ساختمان زندگی میکنن دختره پسره رو مثل برادر خودش میدونه بقیه‌م همه فکرمیکنن که واقعا رابطشان خواهر برادریه اما پسرعموعه عاشقشه و خب هیچکس نمیدونه میترسه به دخترم بگه چون همیشه بهش میگه داداش

خلاصه میگذره و برای دختره یه خاستگار خوب میاد نامزدی میکنن پسره‌م برای اینکه زندگی دختره خراب نشه چیزی نمیگه درست شب عقد دختره نمیدونم چی میشه یدفعه همچیز جلو چشمش اشکار میشه که تمام رفتارای پسرعموش از سر عشق واقعی بود نه فقط عشق خاهرانه و میفهمه خودشم عاشقشه بخاطر اینکه ابروشان نره عقده بهم نزنه خودشه از عمد میندازه رو تیکه های شکسته شیشه تا بره داخل بدنش و بیوفته بیمارستان تا عقد بهم بخوره

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792