شوهرم مثل عقرب فلجم کرده
۱۵ ساله متاهلم
منو از تهران آورد شهرستان
اعتماد بنفس رفت
شاغل بودم ۱۰ سال حقوقم رو گرفت بعدم دیدم ارزش نداره من جون میکنم عایدی ندارم خونه نشین شدم( لطفا نگید نمیدادی چون هم دست بزن داره هم تهدید میکرد پاتو از خونه پدرت میبرم منم جرات و جسارت جدایی نداشتم و ندارم)
حتی طلاهامم فروخت الان صفر صفرم
الان افسردگی گرفتم حوصله هیچی ندارم
پول مشاورم ندارم حتی
بچه تهران ، خوشگل و خوش هیکل و قد بلند، لیسانسه شهید بهشتی ، مدرس ارشد زبان کانون زبان الان بخدا شدم یه زن افسرده بی جربزه خونه نشین، حتی دیگه نمیتونم سر کار برم ۳ ساله تدریس رو بوسیدم گذاشتم کنار. میبینم در ۴۰ سالگی حتی پس اندازی هم که زنان خانه دار دارن ندارم.
حتی احترام هم هم ندارم. مدام فحاشی میکنه
اختلال خودشیفتگی شدید داره
دو تا تاپیک قبلیم اوج فاجعه رو بخونید و نظر بدبد لطفا
چجور حال خرابم رو درست کنم.
احتمالا از شنبه برم باشگاه