2777
2789
عنوان

شوهرای شمام خدنه مادرتون نمیان

346 بازدید | 16 پست

بچها من شهر غریبم مامانم مشهده ما تهرانیم 

اوایل ازدواج هر دو ماه میرفتم  مشهد شوهرمم باهام میومد 

کم کم هعی کمترش کرد 

الان دیگه عید به عید میاد! تازه گاها عیدا هم میگه بریم مسافرت و کلا نمیاو خونه مامانم 

هر سری میگم بریم میگه تو برو من کارم شلوغه( درسته ک کارش شلوغه ولی در یک سال نمیتونه دو روز نمیتونه مرخصی بگیره؟) 

میخوام بهش بگم  تو نمیای از منم انتظار نداشنه باش بیام خونه مامانت 

هرچند ک یک مدته نمیرم خونه مادرشوهرم ولی میخوام طولانیش کنم دیگه کلا منم نرم 

والا بخدا 

من عروسم اونم داماده اگر من میرم تونم باید بیاد

کاربری دست ۲ نفر بوده و هست دوستان 

راستش من خودم دوس دارم که بیشتر تنهایی برم شوهرم شاید چند ماه یه بار یه وعده شام بیاد ولی خودم هر هفته خونه مامانمم

فقط 6 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

دخترک زیبای من،جان و جهان من، مرسی که منو لایق دونستی که مامانت باشم،مرسی که دختر شدی،مرسی‌که منو خوشبخت کردی،منو بابا دیوونتیم آنیکا🌸🩷🌸🩷🌸🩷🌸

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

حق داری ولی باهاش مسابقه نذار چون بدتر میشه اینوداشته باش

راستش علاقه ایی ندارم ک برم خونه مادرشوهرم 

ولی مادرشوهرم پیله است یکسره دعوت میکنه 

منو ورداشته اورده شهر غریب خودش پیش خانوادش اب تو دلش تکون نمیخوره 

اونوقت خونه مامان من نمیاد فرار میکنه 

من چقدر باید تنها برم 

مامانم نمیگه این شوهر تو کو چند ساله خانه داری ما قیافه اینو ندیدیم؟

کاربری دست ۲ نفر بوده و هست دوستان 
راستش علاقه ایی ندارم ک برم خونه مادرشوهرم ولی مادرشوهرم پیله است یکسره دعوت میکنه منو ورداشته اورده ...

میدونم چی میگی اگه هم نمیخای بری خونه مادرشوهرت نگو چون تونمیای من نمیام نرو ولی بهونت این نباشه چون حساسش میکنی و کار به جای باریکی میرسه 

یارب این آتش که برجان من است سردکن آنچنان که کردی برخلیل

میدونم چی میگی اگه هم نمیخای بری خونه مادرشوهرت نگو چون تونمیای من نمیام نرو ولی بهونت این نباشه چون ...

اره الان چند وقته هر سری میگه بهانه میگیرم 

کار دارم حموم برم غذا درست کنم خرید دارم 

مریضم بدن دردم و ...

کاربری دست ۲ نفر بوده و هست دوستان 
اره الان چند وقته هر سری میگه بهانه میگیرم کار دارم حموم برم غذا درست کنم خرید دارم مریضم بدن دردم و ...

این خوبه افرین خونه مامانت هم نیومد نیومد خودت برو صفا کن 

یارب این آتش که برجان من است سردکن آنچنان که کردی برخلیل

بهتر ماها ک خونه باباییم دوست داریم خواهرامون تنهایی بیان چیه شوهرا عنقشون از دماغ فیل افتاده بیان و تازه دخالت کنن  !ک قیافه ها اونا رو ببینیم خانواده ها خوشحال میشن فقط دخترشو ببینن 

اره الان چند وقته هر سری میگه بهانه میگیرم کار دارم حموم برم غذا درست کنم خرید دارم مریضم بدن دردم و ...

من مادرم دوست نداره وگرنه با خودم میبرمش

لایک نکنید لطفاااااااا""""آیا امروز برمحمد وآل محمد (ص)صلوات فرستاده ای!؟خدای مهربان وبخشنده در رحمت وبرکتت رو برای من وعزیزانم مثل همیشه باز کن

دقیقا مثل شوهرمن الان 5 یا6 سالی میشه نیومده همراه من خونه پدر ومادرم چون از بابام خوشش نمیاد درحالی که من خونه ام نزدیک پدرشوهرم ایناست یعنی من نخوام برم ببینمشون اونا روزی 2 نوبت میان خونمون هم صبح هم عصرا

کاربر سال 98هستم

شوهر من از خداشه بیاد ولی متاسفانه خانوادم همش قطع رابطه میکنن 😑 الان مامان بابام دارم جدا میشن مامانم خونش جدا کرده بابام اونروز زنگ زد به شوهرم طبق معمول همیشه که وقت مشکل زنگ میزنه گریه و زاری که تنهام و همه چی برده شوهرمم دلش سوخت به من گفت بریم دوروز سر بزنیم گفتم پام خونش نمی‌ذارم 

فقط 11 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

تاریخ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ بیبی چکم مثبت شد 🥰۱۴۰۴/۰۳/۰۳ جواب آزمایشم با بتا ۱۶۰۰ مثبت شد مامان جون نمی‌دونم دختری یا پسر ولی منو بابا عاشقانه دوست داریم و از حضورت خوشحالیم 😘۱۴۰۴/۳/۳۱ رفتیم سونوگرافی خدارو شکر قلبت تشکیل شده بود😍۱۴۰۴/۰۴/۱۸ واسه اولین بار صدای قلب کوچولوی شنیدم  🤩۱۴۰۴/۴/۲۳ رفتیم انتی بابا کلی ذوق کرد از دیدنت و توهم حسابی شیطنت و دلبری میکردی دستای کوچولوت تو دهنت بود و دکتر احتمال داد یه پسر ناز باشی😍۱۴۰۴/۵/۲۰ اولین ضربهات مثل نبض حس کردم عشق مامان 🥰۱۴۰۴/۰۶/۰۵ رفتیم آنومالی ماشاالله خیلی شیطونی مامانی همش داشتی میچرخیدی دوست داشتم ساعتها به صفحه مانیتور نگاه کنم و ببینمت خانم دکتر گفت یه پسر نانازی 🥰۱۴۰۴/۰۶/۱۳ اولین خریدت کردیم دوتا زیر دکمه کوچولو بابا همش میگه این خیلی برات بزرگه 🤩۱۴۰۴٫۰۷/۰۲ وقتی بابایی دستش رو شکمم بود یه لگد محکم زدی بابایی کلی خندید و ذوق کرد برات ❤️ ۱۴۰۴/۰۷/۰۳ پریشب با دیدن خون یه شوک بهم دادی مامانی اونجا احساس کردم یه تیکه از وجودمی و چقدر بهت دلبستم من گریه کردم و بابایی خیلی نگرانت بود رفتم دکتر و گفت نیم سانتی دهانه رحم باز شده و باید استراحت کنم 😢۱۴۰۴٫۰۷٫۱۵ امروز اتفاقی فهمیدیم بابایی از یه آهنگ خارجی خوشش میاد توهم خوشت میاد و هروقت اون آهنگ میذاریم کلی تکون میخوری منو باباییم دستمون میذاریم رو شکمم و دوتایی از شیطنتات کیف میکنیم راستی اسمتم انتخاب کردیم قلب مامان  ❤️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792